مناجات شعبانیه
شرح مراتب طهارت جلسه اول-استاد صمدی آملی
نکته اي در فهم قصص قرآني:
به مناسبت بحث نکته اي را بيان مينمايم که اين نکته به عنوان رمزي در فهم قصه هاي قرآن کريم است و آن اينکه: هر چه را در قرآن ميخوانيد از قصه حضرت آدم «عَلَيهِ السَلام» که اولين قصه سوره بقره است، گرفته تا قصه هاي حضرت موسي «عَلَيهِ السَلام»، حضرت ابراهيم «عَلَيهِ السَلام»، حضرت عيسي «عَلَيهِ السَلام»، حضرت نوح «عَلَيهِ السَلام» و ديگر انبياء عظام، بدانيد که اينها فقط صرف پرداختن به يک داستان نيست بلکه رمز اين قصه ها در قرآن آن است که هر کسي بخواهد از حيوان بودن به در آيد و به مقام انسانيّت برسد بايد مسيري را طي کند که در اين مسير همانند پيغمبران دچار حوادث و موانع شود و با مشکلاتي برخورد کند. مثلاً اگر کسي از امشب بگويد: خدايا ميخواهم بيايم تا تمام آنچه را که فرمودي، عمل کنم از فردايش خواهد ديد که مشکلي برايش پيش آمده است همانند مشکل حضرت آدم«عَلَيهِ السَلام»، يک حادثه اي براي او اتفاق افتاده است و همانند حادثه حضرت موسي «عَلَيهِ السَلام»، يک واقعه اي براي او رخ داده است همانند واقعه حضرت عيسي «عَلَيهِ السَلام» و … خداوند نيز در قرآنش ميفرمايد اگر در مسير انسانيت مشکلي شبيه مشکل حضرت آدم «عَلَيهِ السَلام»، پيدا کردي اينگونه حلّش کن و يا اگر شبيه حضرت موسي دچار مشکل شده اي راه حل آن اينگونه است. به تعبير ديگر وقايع قرآن مربوط به مورد خاص نيست که تا قرآن همانند کتاب قصّه و داستاني تلقّي گردد، بلکه قصص قرآني و نقل وقايع و حوادث مهم در امور مختلف براي شرح و بيان اطور وجودي انسان و شئون مختلف اوست. يعني قرآن از بدو تا ختم تفسير انفسي انسان است.
نتيجه کلام اينکه ما نپنداريم قرآن يک داستاني گفته که حضرت آدمي بود، اين حضرت آدم در يک بهشتي زندگي ميکرد، به او گفته بودند به گندم نزديک نشو و او هم نزديک شد و از آن خورد و از بهشت بيرونش کردند، تا از آن به بعد سوالهاي فراواني پديد آيد که مثلاً: آدم ابتدا در کجا بود؟ چگونه او را ساختند؟ آن بهشت در کجا بود؟ چگونه به گندم نزديک شد؟ مگر در بهشت گندم و جو هم وجود دارد؟ و مگر آنجا ممنوعيتي هم هست؟ چرا از آنجا بيرونش کردند؟ و دهها سؤال ديگر… سرّ تمام اين سؤالاتي که براي افراد پيش ميآيد اين است که خيال کرده اند قضية حضرت آدم و مانند آن صرفاً به عنوان پرداختن به يک قصه در قرآن است و حال اينکه عرض کرديم اينگونه نيست بلکه همه قصص قرآني بيان اطوار وجودي انسان در سير تکاملي او است که سفرنامه هاي انبياء در مقام شهود حالات ما است وگرنه انسانهاي کامل همانند سفراي الهي منزه از خطا و اشتباهند و اين لطيفه را روح ديگري است که براي اهل آن با تدبّر تام معلوم است که انسان کامل را روي به جانب حق است که مظهر اسماءالله است و چهرهاي به جانب خلق است که اطوار وجودي آنها را به آنها نشان ميدهد تا در مسير تکامل، شوق به کمال يابند فافهم.
این مطلب ادامه دارد…..
شرح مراتب طهارت جلسه اول-استاد صمدی آملی
ادامه شرح مراتب طهارت جلسه اول-استاد صمدی آملی
اکنون وارد بحث ميشويم که راجع به طهارت و مراتب آن است.
طهارت فقهيه:
«طهارت» حاوي يک معناي ظاهري و يک معناي باطني است. معناي ظاهري طهارت«پاکي» است. ما در سلسله جلساتمان –ان شاء الله- قصد داريم که مباحث مربوط به معناي باطني طهارت را تقديم حضورتان کنيم. در ابتدا درباره طهارت ظاهري عرض ميکنيم که اين طهارت در سه بخش وضو، غسل، و تيمم حاصل مي شود و اين طهارتي است که در فقه مطرح است. طهارت فقهيه را در فقه براي اين مطرح فرموده اند که بدن انسان را از نجاستهاي ظاهري پاک کند که فقه شريف مربوط به بدن و اعمال قالبيه آن همانند نماز و روزه و احکام شرعي است که با انجام آن انسان در مرتبه بدن به مقام تجليه ميرسد و تجليه مربوط به ظاهر انسان است که مطابق قوانين شرع و احکام شرعي آن آراسته ميشود لذا فقه شريف بايد در متن انسان و اجتماع پياده شود تا هر دو را تجليه نمايد.
حقيقت نوراني وضو:
شاخصة مرتبة طهارت را «وضو» تشکيل ميدهد. در يک روايت آمده است که«الوضوء نور» وضو گرفتن نور است در روايتي ديگر آمده: اگر شخص با وضويي قبل از اينکه وضويش را باطل کند، وضوي ديگري بگيرد او نور بر نور افزوده است که «الوضوء علي الوضوء نور علي نور».
در نکته 730 هزار و يک نکته حضرت مولاي مکرّمم آمده است:
شيخ رئيس در فصل دوم مقاله اُولي قانون در حفظ صحّت عين گويد:
و ممّا يجلوا العين و يحدّها الغوص في الماء الصافي و فتح العين في داخله (يعني از جمله چيزهايي که جلا ميدهد چشم را و حفاظتش ميکند فرو رفتن در آب صافي و گشودن چشم در داخل آن است.)
در تفسير نور الثقلين حديث 127 آن اين است: في کتاب علل الشرايع باسناده إلي ابن عباس قال: قال رسول الله _ صلي الله عليه و آله و سلم_ افتحوا عيونکم عند الوضو لعلّها لا تري جهنّم (يعني در حين وضو چشمانتان را بگشائيد تا بدين طريق چشمانتان از آتش جهنم برحذر باشد)
جهنم عين، رمد و عمي و ساير امراض آن است أعاذنا الله و ايّاکم منها.
براي اينکه بحث وضو را دنبال کنيم، نکته 365 هزار و يک نکته حضرت مولي (روحي فداه) را تلاوت ميکنيم تا بعد به شرح و بيان آن بپردازيم، در نکتة مذکور آمده است:
«في ترک الاطناب في شرح الشهاب»(حديث 229) امتي الغر المحجلون يوم القيامه من آثار الوضوء. گفت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ : امت من از اثر دست و روي شستن روي سپيد و دست و پاي سپيد باشند بدان که ايزد تعالي چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وي به دنيا آلوده، به خدمت آيند، ايشان را فرمود که وضو کنند و با اين چهار عضو مخصوص کرد زيرا که آدم اوّل روي به درخت گندم کرد و به پاي رفت و به دست از درخت گندم باز کرد و بر سر نهاد و بر حوّا آمد. ايزد «عزّ اسمه» اين چهار عضو گناهکار را بفرمود: «شستن به گاه خدمت».
تاريکي، حق ملاقات با روشنايي را ندارد:
جناب رسول _ صلي الله عليه و آله و سلم _ فرمودند: خداوند وقتي نماز را واجب کرد، ديد که بندگانش آلودهاند لذا دستور داد که بندگان قبل از ورود به نماز، اوّل روشن گردند و سپس وارد منطقه روشنايي «صلوة» شوند. زيرا بندة آلوده حقِ مشرف شدن به زيارت نماز را ندارد. چون نماز پاک است و حقيقت آن تماماً طهارت است کسي که وضو ندارد وجودش تاريک است و کسي که تاريک باشد حق ملاقات با نماز را که نور است نخواهد داشت. پيامبر فرمود: خداوند وضو را واجب نمود زيرا که نخواست بندگانش با دنيايي که بدان آلوده اند وارد در نماز شوند زيرا بنده به دنيا آلوده است و شبانه روز در اين آلودگي به سر ميبرد. نتيجه اينکه انسان با وضو گرفتن خود را آماده ميسازد براي ورود در منطقه نوراني ديگري به نام نماز.
این مطلب ادامه دارد
شرح مراتب طهارت جلسه اول-استاد صمدی آملی
شرح مراتب طهارت جلسه اول-استاد صمدی آملی
بسم الله الرّحمن الرّحيم»
سرآغاز سخن
الحمدلله ربّ العالمين و صلّي علي سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم محمّد و علي اهل بيته الطّيّبين الطّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين و علينا و علي عباد الله الصّالحين.
×
استاد صمدی آملی
نشر آثار علامه حسن زاده آملی و استاد صمدی آملی
شرح مراتب طهارت جلسه اول-استاد صمدی آملی
«مجلس اول »
© سرآغاز سخن
© طهارت فقهيه
© حقيقت نوراني وضو
© تاريکي حق ملاقات با روشنايي را ندارد
© نکته اي در فهم قصص قرآني
© تطبيق وقايع قرآني در سير انساني
© تطهير نمودن تن براي نزديکي به شجره دنيا
«بسم الله الرّحمن الرّحيم»
سرآغاز سخن
الحمدلله ربّ العالمين و صلّي علي سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم محمّد و علي اهل بيته الطّيّبين الطّاهرين و علي جميع الانبياء و المرسلين و علينا و علي عباد الله الصّالحين.
موضوع بحث را به لطف خدا مراتب طهارت قرار ميدهيم تا - ان شاء الله- به عنوان ابتدائي ترين عمل و مرحله براي رسيدن به کمالات انساني باشد. استدعاي ابتدائي اين کمترين از محضر عزيزانم آن است که مجلس را به صورت مجلس علم و عمل بپندارند و هم گوينده و هم شنوندگان گرامي سعي نماييم در فکر توفيق عمل آنها قرار بگيريم. استدعاي بعدي ما اين است که سعي کنيم مجلس خود را مجلس انس قرار دهيم تا دلها به همديگر نزديک شوند زيرا آنچه اصل و محور است نزديکي دلها است نه نزديکي تن.
در قرآن کريم در سوره مبارک حشر راجع به کفار آمده است که ايشان در دنيا به ظاهر با همديگر جمع اند امّا در دل، از يکديگر متفرقند لذا جهنّميان در قيامت برخلاف بهشتيان که همدلند و رويشان به طرف هم است، با هم همدل نيستند و از يکديگر روي گردانند که: «يوم يفرّ المرء من اخيه و امّه و ابيه و صاحبته و بنيه»[1]قرآن بهشتيان را نسبت به هم همرو ميداند و ميفرمايد: ايشان در بهشت با «کأس معيني»که در دست دارند به همديگرتعارف ميکنند. اما در مورد اهل جهنّم ميفرمايند: ايشان در قيامت هم از دست برادرانشان در فرارند و هم از دست خواهرشان. هم از پدر و مادر خود گريزانند و هم از همسر خود که نزديکترين فرد جسمي و محرمي با آنها است فرار ميکنند. اين سلسله اشخاص در آيات را بايد بيشتر توجه کرد.
خداوند در ابتداي آيه شريفه فرمود: در روز قيامت حتي دو برادر نيز با مشاهدة حال يکديگر از هم فرار ميکنند، يعني برخلاف آنچه که در عالم دنيا مشهود است و معمولاً دو برادر خواهان نزديکي و رويارويي بيشتر با يکديگرند اما در قيامت دو برادر پس از ظهور آنچه در باطن دارند از همديگر نيز فرار ميکنند، و حتي نزديکتر از دو برادر نيز که پدر و مادر فردند از فرزند خود خواهند گريخت. از پدر و مادر نزديکتر به انسان، همسر انسان است.
در آيه شريفه فرمود: در روز قيامت نه تنها برادر از برادر و پدر و مادر از فرزند بلکه همسر جهنّميان نيز با مشاهده احوالشان از ايشان گريزان خواهد بود. بعد از همسرتنها کسي که بيشترين انس و الفت را با انسان دارد فرزند انسان است. زيرا همسر در ابتدا غير بود و بعد با انسان انس گرفت که نعوذ بالله شايد برسد روزي که اين انس با يک طلاق منقطع گردد امّا فرزند جگر گوشه انسان است و علْقه و ارتباط فيمابين پدر و فرزند با هيچ امري گسستني نيست که؛ «الولد سرّ أبيه»، فرمود: بلکه از همسر نزديکتر به انسان نيز که همان فرزندانند از جهنمي خواهند گريخت.
در دنيا معمولاً برادر و برادر، زن و شوهر، فرزندان و پدر و مادر به هم نزديکند که اگر قرار باشد هر کدام اينها منزلي داشته باشند سعي ميکنند در محيطي کنار همديگر زندگي کنند اما قرآن کريم ميفرمايد: چه بسا همينهايي که به ظاهر باهمند، در دل با همديگر نيستند. هر کسي که دلش به دل ديگري راه داشت قطعاً اين دو دل به هم رو ميکنند و چون رو ميکنند چهره ها و بدنشان نيز به يکديگر رو ميکنند. امّا اگر دلي به دلي ديگر راه نداشت ميبينيد که بدن و چهرههايشان نيز از يکديگر روي بر ميگردانند و هر وقت به هم ميرسند، از هم پشت ميکنند در اين هنگام گرچه به ظاهر با هم جمع ميشوند اما اگر اهل دلي در بين آنها باشد که چشم دل اوباز باشد خواهد ديد که آنها از يکديگر پشت کرده اند. اما اگر دو دل با هم مأنوس باشند اهل باطن در خواهند يافت که اين دو به هم رو کردهاند ولو اينکه يکي مثلاً در آمل و ديگري در فلان نقطه از دورترين نقاط کشور باشد. آنچه ملاک است رو کردن «قلبها» است، بايد اين را دنبال کرد که اگر دلها به هم رو کنند قهراً موّفقيّت هست در غير اين صورت راهي جز افتراق و جدائي نخواهد بود. زيرا نهايت راه يا همچون بهشتيان اجتماع است ويا همانند دوزخيان افتراق است. لذا بايد در ادامه جلساتمان به اين معني بيشتر عنايت کنيم.
این مطلب ادامه دارد